مقاله تکنولوژی و موفقیت تجاری
قیمت فایل فقط 9,100 تومان
*مقاله تکنولوژی و موفقیت تجاری*
چكیده مقاله
موفقیت تجاری با درك فرصتها و استفاده از این فرصتها برای عرضهی خدمات یا كالاهای سودآور به دست میآید. از این منظر، كاربرد تكنولوژی راهی است برای گسترش مفهوم فرصتها. تكنولوژی به شیوههای بسیار متفاوت، ولی عمدتاً از طریق دسترسی به اطلاعات، فرصتها را گسترش میدهد. ما اكنون از طریق اینترنت، سی دی رام و غیره به اطلاعات و دانشی با تنوع بیپایان دسترسی داریم. اگر بخواهید اطلاعات خاصی به دست آورید، میتوانید بدون ترك خانه یا دفتر كار با فشار یك كلید به «پایگاه اطلاعاتی» جهانی موسوم به اینترنت وارد شوید. تكنولوژیهای نرمافزاری، برای مثال ابزارهای جستوجو مانند یاهو، لایكوس و آلتاویستا، به شما كمك میكنند تا به جستوجو و تحقیق خود نظم ببخشید. در سال 1997، بیشترین موفقیت در وال استریت نصیب شركت یاهو گردید، شركتی كه درست یك سال پیش از آن تقریباً ناشناخته بود. داغترین موضوع در بازار سهام نه مایكروسافت، بلكه یاهو، یك ابزار جستوجوی اینترنتی بود. چرا؟ به این دلیل كه آن قدر حجم اطلاعات در شبكه زیاد است كه برای سازماندهی كاوشها به یك ابزار نیاز هست. یاهو آخرین شاهدی است بر این مدعا كه چگونه تكنولوژیهای نرمافزاری شما را در گسترش و سازماندهی فرصتها یاری میدهد.
فرصتهای از دست رفته: آیا موفقیت آدمی را كور میكند؟
البته وقتی میتوان از فرصتها استفاده كرد كه افراد مناسب در وقت مناسب آنها را دریابند. بسیاری از شركتها دقیقاً به این دلیل مضمحل میشوند كه نمیتوانند پیش از رقبای خود تغییرات بنیادین را درك یا از فرصتهای جدید استفاده كنند. موفقیت چشم بسیاری از شركتها كه از دیرباز بر حوزهی فعالیت خود سلطه داشتهاند كور كرده و آنها را از تشخیص اهمیت تكنولوژیهایی كه در آغاز راه خود هستند ناتوان ساخته است.
دیگر نمونهی كلاسیك آن، سرگذشت تولیدكنندگان آمریكایی پیشرو در ساخت لامپهای خلأ است كه در كامپیوترهای اولیه از آن استفاده میشد. حتی یكی از این تولیدكنندگان لامپهای خلأ در تكنولوژی ترانزیستور كه كامپیوتر را یك سره دگرگون ساخت، پیشرو بازار نشد. تكنولوژی جدید و كارآمدتر را شركتهای دیگری ابداع كردند، در حالی كه شركتهایی كه امكان «جهش» كامپیوترهای اولیه را فراهم كردند فرصتی طلایی را از دست دادند.
دیگر نمونهی بارز فرصتهای از دست رفته، پیشرفتهای چشمگیر آی بی ام و اقمار آن در 15 سال گذشته است. در ادبیات تجاری به این نكته كه آی بی ام در آستانهی اضمحلال قرار گرفته بود، به دفعات اشاره شده است؛ زیرا این مسأله آشكارا نشان میدهد كه چگونه ناتوانی حتی شركتهای بزرگ و ریشهدار از درك تكنولوژیها و فرصتهای جدید ممكن است آنها را تا لبهی پرتگاه بكشاند.
در سال 1984، سود خالص آی بی ام ـ كه در آن زمان بزرگترین و پیشرفتهترین شركت تكنولوژی در جهان بود ـ حدود 7 میلیارد دلار بود. هیچ شركت دیگری در جهان این همه سود نبرده بود. تنها هشت سال بعد، یعنی در سال 1992، آی بی ام 5 میلیارد دلار زیاد داد كه بیش از زیان هر شركت دیگر در جهان بود. باید یادآوری كنیم كه هم سود سال 1985 و هم زیان سال 1992 بیش از تولید ناخالص ملی بیش از ده كشور از صد كشور بزرگ جهان، از جمله بولیوی، اردن، زیمباوه، هندوراس و غنا بود. تعداد كاركنان آی بی ام كه در اوج كار این شركت بیش از 400 هزار نفر در سراسر جهان بود، طی فقط ده سال، به حدود نصف كاهش یافت. ارزش بازار این شركت كه در دوران اوج خود 75 میلیارد دلار بود، بین سالهای 1984 تا 1992 به كمتر از نصف كاهش یافت. جان ایكرز، مدیر اجرایی ارشد شركت، از كار بركنار شد و برای نخستین بار در تاریخ این شركت لوئیس گرستنز، مدیری از بیرون از شركت كه در فرهنگ «آی بی ام» پرورش نیافته بود، برای این كه تحولی ایجاد كند، به شركت آورده شد. گرستنز در دمیدن جانی تازه به شركت نسبتاً موفق بود و «آی بی ام» دوباره به یكی از شركتهای پیشرو كامپیوتر در جهان تبدیل شده است. با این حال، تغییراتی كه طی فقط هشت سال رخ داد بختبرگشتگی حیرتآوری بود. «آی بی ام» روزی شركتی بود كه بر مهمترین صنعت جهان سلطه داشت و روزی دیگر درسی حیرتآور به ما آموخت مبنی بر این كه چرا نباید در یك صنعت واحد دست به مانور زد.
ظهور و سقوط «آی بی ام» چند نكته را روشن میسازد. نخست گردانندگان شركتی كه بر پایهی موفقیت كامپیوترهای بزرگش رشد كرده بود مایل نبودند ـ یا فاقد آن توان روحی بودند ـ كه خطرات و فرصتهایی را كه اولین كامپیوترهای شخصی ایجاد كرده بود درك كنند. كامپیوتر شخصی در سال 1975 یعنی زمانی كه گروه كوچكی از كارآفرینان میكروپروسسوری تهیه كرده، آن را روی یك جعبهی مدار قرار داده و دو شاخهی آن را برای نمایش به تلویزیون زدند، ساخته شد. حاصل كار «اپل 1» بود. دیری نگذشت كه دهها كارآفرین جوان از جمله دانشجویان انصرافی كه كار خود را در گاراژ خانهی پدری آغاز كرده بودند، كامپیوترهای كوچكی ابداع كردند كه از محل فروش آنها در مقایسه با صدها هزار دلاری كه از فروش یك كامپیوتر بزرگ به دست میآمد، چند هزار دلاری بیشتر به دست نیاوردند. در آن زمان آی بی ام شاید چنین میاندیشید كه چرا یك شركت كامپیوتری پیشرو در جهان باید از جانب چنین تازهكارانی احساس خطر كند؟
شیوهی موفقیت این «تازهكاران» در ایجاد انقلاب و همگانی كردن تكنولوژی به ما درسی اساسی در مورد سرشت تكنولوژی مدرن میدهد. این درس كه ناتوانی از درك تكنولوژی در حال ظهور و سازگاری با آن، میتواند حتی غولهای پرسابقه را نیز ریشه كن كند.
شركتهای جدید كوچك و انعطافپذیرتر به مدیریت كارآفرینان بیپروا میتوانند رهبری را به دست گیرند و سراسر یك صنعت را دچار تحول كنند.
سقوط غولهای تجاری
سه شركت بر تاریخ اقتصادی سرمایهداری قرن بیستم آمریكا سلطه داشتهاند: آی بی ام و دو شركت فولاد آمریكا و جنرال موتورز. هر سه شركت طغیانهای بزرگی را از سر گذراندند و موقعیت بلامنازعشان را در زمینههای فعالیت خود از دست دادند. پرسش جالب توجه این است كه چرا این اتفاق در هر سه مورد رخ داده و اصول ساختاری جدید موفقیت اقتصادی كدام است؟
شركت فولاد آمریكا با آتش پرهیمنه، دود، سروصدا و آلودگی دودكشهایش نماد عصر صنعتی و مظهر شركتهای نیمهی اول قرن بود. فولاد در شمار صنایع سنگین و شالودهی احداث راهآهن، آسمانخراشها، اتومبیل، كامیون، كشتی، قوطی كنسرو، تجهیزات نظامی و غیره محسوب میشد.
شركت فولاد آمریكا، كه جی. پی. مورگان و شركا در سال 1901 آن را تأسیس كردند، اولین شركت میلیارد دلاری در جهان بود. قدرت و سودآوری آن از كارخانههای یكپارچهی فولاد و حجم زیاد تولید ناشی میشد. این شركت یك شبه ـ انحصار به راه انداخته بود زیرا از طریق سیستمی كه به سیستم پیتسبورگ به علاوهی حمل معروف بود، قیمتها را در سراسر این صنعت تعیین میكرد و براساس آن همهی قیمتها در هر كجای كشور در پیتسبورگ و با احتساب هزینهی حمل و نقل تعیین میشد. بنابراین هیچ مشتری، صرف نظر از نزدیكیاش به فروشندگان فولاد، نمیتوانست با صرفهجویی در هزینهی حمل و نقل، قیمت بهتری به دست بیاورد. تعداد كاركنان صنعت فولاد در اوج كار خود، یعنی در سال 1953، ششصد و پنجاه هزار نفر بود.
اكنون از این همه، تقریباً چیزی باقی نمانده است. مایهی بس شگفتی است كه فولاد آمریكا را یك شركت نفتی میانه حال به نام ماراتن اویل خریداری كرد كه نام فعلیاش یواس ایكس است و در فورچون 500 تحت عنوان «پالایش نفت» درج گردیده است.
چه اتفاقی رخ داد؟ پیداست كه عوامل بسیاری در كار بودند: تغییرات عمده در تقاضا، رقابت صنعت آلومینیوم و صنعت پلاستیك كه روز به روز توسعه مییافت، كاهش سوختوساز و عوامل دیگر. بسیاری از محصولات جدید مانند موتورهای جت، توربینهای گازی و راكتورهای هستهای به آلیاژهای مخصوص نیاز داشتند كه شركتهای بزرگ فولاد قادر به تولید آن نبودند. جالبترین پرسش این است كه چرا شركت فولاد آمریكا و به طور كلی صنعت فولاد آمریكا نتوانست خود را با شرایط جدید سازگار كند؟ پاسخ این است كه آنها از موقعیتی انحصاری بهره میبرند كه سالیان دراز مورد چالش قرار نگرفته بود. صاحبان صنایع در فرایندهایی سرمایهگذاری كلان كرده بودند كه از لحاظ تكنولوژیك قدیمیتر بود و تقریباً هیچ كاری در زمینهی تحقیق و توسعه انجام نمیدادند. بنابراین وقتی فرایندهای جدید و تكنولوژیهای جدید پا به عرصه گذاشتند، از قافله عقب ماندند. استرالیا كورههای بزرگ اكسیژن را ابداع كرده بود كه ژاپن و آلمان غربی به سرعت از آنها تقلید كردند. این كورههای جدید اكسیژن در هر 45 دقیقه دویست تن فولاد تولید میكرد و برای تولید همین مقدار فولاد در كورههای روباز شركت فولاد آمریكا هشت ساعت وقت صرف میشد.
با این همه، در سالهای اخیر مهمترین تغییر، یكی فاصله گرفتن از كارخانههای بزرگ و یكپارچهی فولاد كه گفته میشد مزیتشان صرفهجویی در مقیاس است، دیگری حركت به سمت كارخانههای كوچك بود كه به تولید انعطافپذیر و تخصصی غالباً بر طبق سفارش گرایش داشت. كارخانههای كوچك میتوانستند بسیار سریعتر با الگوهای جدید تقاضا خود را سازگار كنند.
اگر فولاد آمریكا نمونهی اعلای شركتهای اوایل قرن بیستم بود، جی ام (جنرال موتورز) مظهر شركتهای نیمهی دوم قرن بیستم بود. جی ام مظهر سرمایهداری آمریكا با تولید انبوه، خط تولید، قطعات قابل جایگزینی و تقسیم كار پیچیده بود و این همه صرفهجویی در مقیاس و تولید منسجم را ممكن میساخت. جی ام آنچه را به «فوردیسم» معروف بود تكمیل كرد و پس از آن، با رهبری آلفرد پی. سلون، بسیار فراتر رفت و جامعهی آمریكا را متحول ساخت. آن چه سلون انجام داد عرضهی اتومبیلهای مختلف، از شورلت تا كادیلاك، برای گروههای مختلف خریداران بالقوه بود. او همچنین تغییر مدل سالانه را باب كرد تا خریداران را همه ساله به فروش اتومبیلهای قدیمی و خرید اتومبیلهای جدید ترغیب كند. جنرال موتورز اتومبیل را از نیازی غیر تجملی به نماد منزلت اجتماعی تبدیل كرد. عصر مصرفگرایی فرا رسیده بود.
جی ام در اوج كار خود نیمی از بازار اتومبیل آمریكا را در دست داشت و بزرگترین شركت صنعتی آمریكا بود و به یكی از سودآورترین شركتهای جهان تبدیل شد. با وجود این، در اوایل دههی 1990 بخت از این شركت رو برتافت. در 1992، زیان عملكرد این شركت حدود 5/3 میلیارد دلار بود، از این رو ناچار شد بیش از بیست كارخانه را، به ویژه در میدوست، تعطیل كند و دهها هزار نفر از نیروی كار خود بكاهد.
در این مورد چه اتفاقی رخ داد، دولت آمریكا برای كاهش آلودگی هوا و صرفهجویی در سوخت اتومبیلها استانداردهای جدید كنترل گازهای خروجی از اتومبیل را وضع كرده بود.
جنرال موتورز مانند فورد موتورز و كرایسلر از تولید اتومبیلهای بزرگ و سنگین بنزین خور كه به محیط زیست آسیب میرساند خرسند بودند. این وضعیت فرصتی مغتنم برای اتومبیلهای جمع و جور ژاپنی فراهم كرد كه امروزه سهم بزرگی از بازار آمریكا را در دست گرفتهاند. جنرال موتورز به رغم تجدید ساختار گسترده، سهم بازار خود را از دست داده است. سهم جی ام از بازار ایالات متحده كه در اواخر دههی 1960 پنجاه درصد بود، در فوریهی 1998 به تنها 6/28 درصد كاهش یافت.
قیمت فایل فقط 9,100 تومان
برچسب ها : تکنولوژی و موفقیت تجاری , فرصت ها , دسرسی به اطلاعات , پایگاه اطلاعاتی , موفقیت , تولید کنندگان , شرکت , کامپیوتر , سقوط غول های تجاری , کاهش الودگی , محیط زیست , دانلود , دانلود مقاله , دانلود پایان نامه , دانلود تحقیق